زندگی با ماجراهای فراوانش،ظاهری دارد به سان بیشه ای بغرنج و در هم بافماجراها گونه گون و رنگ وارنگ ست؛چیست اما ساده تر از این، که در باطنتار و پود هیچی و پوچی هم آهنگ است؟من بگویم، یا تو میگوییهیچ جز این نیست؟تو بگویی یا نگویی، نشنود او جز صدای خویشـ هی فلانی! زندگی شاید همین باشدیک فریب ساده و کوچکآن هم از دست عزیزی که تو دنیا راجز برای او و جز با او نمیخواهیمن گمانم زندگی
باید همین باشدمن که باور کرده ام، باید همین باشدهی فلانی! شاتقی بی شک تو حق داریراست میگویی، بگو آنها که میگفتیباز آگاهم کن از آنها که آگاهیاز فریب، از زندگی، از عشقهر چه میخواهی بگو، از هر چه میخواهیهر چه خواهی کن، تو خود دانیگر عبث، یا هر چه باشد چند و چون،این است و جز این نیستمرگ گوید: هوم! چه بیهوده!زندگی میگوید: اما باز باید
زیست،باید زیست،باید زیست!مهدی اخوان ثالث + نوشته شده در شنبه نهم مهر ۱۴۰۱ ساعت 8:50 توسط | راه رفتن...
ادامه مطلبما را در سایت راه رفتن دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : paeiz65 بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 22:37